نجواهای دخترانه

   1-متولد چه ماهى هستى ؟ آبان ٢-إحساساتت در چه حديه ؟ آدم احساساتی هستم ولی سعی می کنم نشون ندم٣-از چى پشيمون مى شى ؟ زود قضاوت کردن٤-چيزى هست كه از همه پنهون كرده باشى ؟نه فکر نکنم ٥-ترسويى؟بسیییار البته از آدما زیاد نمیترسم٦-بزرگترين ضعف ؟ تنبلم ولی از پس کارام برمیام٧-ادما رو زود مى شناسى ؟ تقریبا٨-تا حالا عاشق شدى ؟ نه سعی میکنم جلوی دلمو بگیرم تا ضربه نخورم این پستایی هم که میبینین واسه قشنگیش گذاشتم وگرنه آدم دپی نیستم ٩-بزرگ ترين ترس زندگى ؟مرگ کسایی که دوسشون دارم١٠-مى تونى تعداد دقيق ادما زندگيت رو بگى ؟ خانواده ،دوستان١١-ميتونى بگذرى ؟آره کینه ای نیستم ١٢-بيمارى دارى ؟ نههه رو دختر مردم عیب نذارین١٣-كسى هست كه عاشقت باشه ؟ نمیدونم ١٤-كسى دلگرمت مى كنه ؟ اونایی که دوسشون دارم١٥-تا حالا به دوستات دروغ گفتى ؟ در مورد خودم نه١٦-تا حالا كارى شبيه دزدى كردى ؟ نه یکمی رو این چیزا معتقدم١٧-بين عشق و خانوادت كيو انتخاب مى كنى ؟هر دو نمیتونم انتخاب کنم١٨-كسى اشكتو در مى ياره ؟ دیر اشکم درمیاد ولی اگه بغضم بگیره نمیتونم کنترل کنم١٩-ميتونى عوض بشى ؟ اگه خصوصیت بدی تو خودم ببینم یا کسی بهم بگه سعی میکنم عوض بشم٢٠-چى ارومت مى كنه ؟ خوواب٢١-از كسى متنفرى ؟ نه چند نفر هستن که خییلی ازشون بدم میاد ولی متنفر نه٢٢-انتقام مى گيرى ؟ نه ٢٣-بت خيانت كردن ؟تو دوستام آره٢٤-قشنگ ترين عضوت ؟لبام و چشام هر کسی این پستو میخونه دعوته به این چالش نجواهای دخترانه...ادامه مطلب

مبارک باشه!!آرایشگر اولین قیچی رو به موهام زد:)آروم گفتم((مرسی.))گفت((موهات خیلی بلند و خوش رنگه.چرا میخای کوتاه کنی؟؟))لبخندی زدم و گفتم((شستنش سخت بود الانم تابستونه هوا گرمه))خندید و گفت((موهای یه دختر وقتی انقد بلند و خوشگل و خوش رنگ باشه...هرچقدم اذیتش کنه کوتاهش نمیکنه))یکم مکث کرد و ادامه داد نجواهای دخترانه...ادامه مطلب

اصــلا می دانــید . . .فلســـفه ی وجـــودی ِ سرمــاخوردگی بــه همیــن اســتاینـــکه صدایــت بگیرد و کســی پشت گوشـی, بــپرسد: رفتــی دکــتر؟!اصــلا عطســه و سرفــه بــرای این اســت که صــدایش به گــوش کسی برسد،بلــنـد شود یــک چــای لیمــو برایــت دَم کنـد … نگران حــالت شود…گلو درد را بــر این منظــور نازل کــرده اند که ببینــی در آن وضعیــت ناگـــوار, چقــدر حاضر اســت روی سلامتــی اش خطــر کند و بوســه ای نثـارت کنــد. . .ســرفه را برای عشــق اختــراع کرده انــد!پنــی سیلین بهانــه است !هــر آن دیــدید از دو نفــره ها فقــط یک نــفرشان سرمــا نجواهای دخترانه...ادامه مطلب

دلی که شکستی حرمت داشت
این دل شکسته دیگر بند زده نخواهد شد
در دلم قصری برایت ساخته بودم
با یک نگاه
با یک صدا
با یک لرزش دستت برای آن غریبه
قصر دلم ویران شد
راستی؟
حالا خانه ات کجاست؟
شاید در خرابه ویرانه ی دل آن غریبه
یا در پس کوچه های دلتنگی
اگر دلی برایت مانده باشد
که تنگ شود...

نجواهای دخترانه...

همیشه چیزی در نگاهِ آخر هست، که در نگاه های دیگر نیست.
گویی حسی درونی به تو می گوید " این بارِ آخر است که می بینی اش، که می بینم ات"
بوده انسان هایی که رفته و باز آمده اند، اما نگاهشان، نگاهِ آخر بوده است، نگاهِ رفتن.
آمده اند، اما این آمدن، آن حقیقتی نیست که نگاهِ آخرشان به تو می گفته است.

 

نجواهای دخترانه...

سالها بعد ...ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪ ...ﻣﻦ ﺩﺭ ﮔـﻮﺷﻪ‌ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭ ﯾﮏﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ، ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺟﯿﺐ، ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ... ﻭ ﻣﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺁﻫﻨﮓ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺯﻣﺰﻣﻪ !ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪ ...ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﻣﯿ‌ﺒﯿﻨﯽ ! ﻋﺼﺒﯽ ، ﻏﯿﺮﻗﺎﺑﻞ ﺗﺤﻤﻞ ﻭ ﯾﺦ! ﯾﺦ ﺗﺮ ﺍﺯﻫﺮﻣﻮﻗﻊ !ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪ ...ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻣﻦ ﺑﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﻮﻓﺘﻢ ! ﻭ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﺠﺎﯾﯽ ... ﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ ... ﭼﻪ ﻣﯿﭙﻮﺷﯽ ... ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ " ﻫﻢ ﻋﺷﻖ " ﺷﺪﻩﺍﯼ !ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﻌﺪ ...ﻣﻦ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﻢ !ﭼﻮﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺭﺍ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺗﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ !ﻭ ﺗﻮ ﻫﻢ ﺑﯽﺷﮏ ﺗﻨﻬﺎﯾ نجواهای دخترانه...ادامه مطلب

سلام این نوشته کار خودمه چند سال پیش اولین شعرمه ببخشید اگه زیاد خوب نیست در ضمن از اون جایی که به نظرم نیاز به ویرایش داره خوشحال میشم اگه جایی نقصی داره یا بهتره که از کلمات بهتری استفاده بشه بهم بگین فقر ما فقری نیست مادرم اشک مریز،مال را بهری نیست                                        پدرم غصه نخور،فقر ما فقری نیست فقر پاکی فقر اشک،فقر دل های رئوف                                     در میان این جمع،فقر ما واقعا چیست؟ ما بهار را داریم،کهکشان را داریم                                           بهترین سقف برای پوشش،آسمان را داریم هستند آن هایی،که فقیر تر از ما           نجواهای دخترانه...ادامه مطلب

سلام اینم کار خودمه خوشحال میشم نظراتتونو بدونم و اگه جایی نیاز به ویرایش داره بهم بگین فقط لطفا کارای خودمو کپی نکنین دوباره امروز... دوباره صبح... آسمان گرم از عاشقانه های آفتاب دوباره آسمان...درخت رقصان از نوای بلبل دوباره درخت...شکوفه سرخ از پچ پچ باد دوباره دل...من سرشار از وجود خدا دوباره من... من... متحول از گرمی آسمان من...متبسم از رقص درخت من...متاثر از سرخی شکوفه من...ملتهب از داغ دل و من...محتاج سرشاری از وجود خدا کاری از:مهدیه توکل نجواهای دخترانه...ادامه مطلب

چند وقت پیش تولد 18 سالگیش بود....

دخترمو میگم :(

تو روز تولدش یه غم عجیبی تو چشماش بود

وقتی ازش پرسیدم فقط خواست که از اتاقش برم

پشت در پا به پاش گریه کردم

 

نجواهای دخترانه...